خدای بزرگ نگهدارت...

اولین تلاش ها برای گرفتن اسباب بازی

1392/6/20 13:42
نویسنده : مادر
98 بازدید
اشتراک گذاری

به نام او

سلام پسر مامان

یه ننو خوشگل و پرکاربرد مامانی برات خریده که اگه نبود ما یه شبم خواب نداشتیم.خداروشکر تو تو اون خیلی راحت بودی و اصلا بهونه نمیگرفتی

گذاشته بودمت توی ننو بازیت و داشتی به اسباب بازی های آویزون نگاه می کردی.

یکی از دفعاتی که اومدم به سر بزنم دیدم ماهی رو یه ذره با سر انگشتات گرفته بودی و خیلی سریع ول شد. اول فکر کردم که اتفاقی بوده. وایسادم نگاهت کردم دیدم دست راستت رو سفت چسبوندی به زمین و دست چپت رو خیلی آروم میاری بالا و میزنی به اسباب بازی هات. انقدر ذوق کردم که کلی با هیجان بابایی رو صدا کردم. بابایی که اومد یه ذره نگات کرد و اون هم تایید کرد که حرکت دستت اتفاقی نیست و ارادی داری دستت رو میاری بالا.

مامان اونقدر ذوق کرده بود که شب تا صبح همش به این فکر می کرد که کی صبح میشه تا شما رو بذاره تو تشک بازیت و دستت رو دراز کنی برای گرفتن اسباب بازی ها!

از این لحظه تاریخی عکس موجود نیست فقط فیلم دارم ولی یه عکس همون موقع گرفتم یکم بی کیفیته ولی ثبت زمانه.درسخوان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)